سه شنبه 23 جولای 2013 بازدید از پراک
امروز ساعت 8 صبحانه خوردیم و بیرون زدیم . هتل ما را مری ودایی گرفته اند و مهمان انهاییم و به همین جهت از کم وکیف قیمت آن خبر ندارم ولی وسط شهر است. وبرای دیدن جاهای دیدنی اش نیاز به وسیله نقلیه ای نداریم. باز هم همان مسیر دیروز ولی سریعتر و جلوتر رفتیم. پراک براستی همه اش موزه است و ساختمانهایی اصلی بافت قدیم شهر هم به موزه می مانند و پر از توریست . میدانهای مستطیل شکل بزرگ با نوازندگان بسیار،کلیساهای جور وواجور، ساختمانهای زیبای شهر .
قلعه مرکزی قدیم شهر وکلیسای سنت ویتوس وسنت جورج و پارک زیبایی که کنارش بود و چند کلیساهای دیگر در همین منطقه -که جا به جا توریست ها را به دیدن دعوت می کند -را دیدیم
از همه زیبا تر پل تاریخی بر روی رودخانه ولتاو ومجسمه های زیبای آن و برج کنارش که منظره بدیعی را پیش چشم می نهاد.
همه چیز خیلی زیبا وجالب است. از فراز قلعه وپارکی که در آن است مناظر قشنگی از شهر را می توان دید.
پراک بخشهای جدیدی هم دارد که ما نرسیدیم ببینیم.چون فقط 1 روز(2 تا نصف روز ) برای اینجا وقت گذاشتیم. تا ساعت 5/1 بعد از ظهر راه می رویم. در راه برگشتن به محل هتل، مری ما را از میدان زیبایی می آورد و توضیح می دهدکه این میدان مشهور است به اینکه در زمان کمونیسم یکبار مردم معترض را در آن کشتار کردند. به عبارتی" تییان من" پراک است. ولی برای من خط آسمان زیبای میدان به لحاظ شهرسازی مهمتر و جالب توجه تر بود
بنظرم پراگ از پاریس زیبا تر و دل انگیزتر است منتها پاریس معروف است و تورهای جمهوری چک به نسبت پاریس کمتر انجام میشه و پراک به آن اندازه شناخته شده نیست. مری هم همین را می گوید . ساعت 2 از پراک بیرون می زنیم به سمت برلین . دایی گاهی تا 200-180 هم سرعت میرود؛ ولی خیلی کوتاه، ما در مسیر بروکسل به برلین بیشترین سرعت 170-160 را داشتیم که من هی برای رضا ترمز می کردم و احتیاط می دادم . ولی نمی دانم چرا دوست دارم حالا دایی تندتر برود. ساعت 5 می رسیم خانه دایی در برلین و چایی خوردیم و نماز خواندیم و ساعت 45/6 برای خرید بیرون رفتیم و به مری گفتم مارا جایی ببر که ارزان باشد برای بچه ها کفش و سوئی شرت و تی شرت خریدیم . بعد از کباب ترکی شامی گرفتیم و به خانه آوردیم. مسیر را با اتوبوس رفتیم با اینکه مری مدام به ما می گفت چه خطی سوار شوید و کجا چکار کنید ولی حواسمان بود او را گم نکنیم. مری زن بسیار مهربانی است وبه گردشگری علاقه فراوان دارد. کتابدار بوده است ویکسالی است بازنشسته شده است. او و دایی یک پسر دارند و وقتی او 5 ساله بوده، دختری 2 ساله راهم به سرپرستی قبول کرده اند که حالا 28 ساله است ویک دختر کوچولوی ناز دارد ومری روزها از او مراقبت می کند تا مادرش سرکارش برود. در این روزها عذرش را خواسته اند تا ما را پذیرایی کنند. پسرشان هنوز ازدواج نکرده ولی به رسم اینجا جداگانه زندگی می کند.
نویسنده : زهرا عربشاهی
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت بانک تور و گردشگری مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد.