" مرا سفر به كجا مي برد؟ كجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند؟ كجاست جاي رسيدن؟ (سهراب سپهری)"
سفر به جنوب ايران از كودكي جزو سفرهاي مورد علاقهي من بود اما تا نوروز سال 1397، محقق نشد. بهمن ماه سال 96، من و همسرم و دو زوج ديگر از دوستانمان تصميم گرفتيم تعطيلات عيد را به يك سفر زميني مفصل اختصاص دهيم و پس از بررسي گزينههاي متعدد روي سفر به قشم (جزيرهعجايب و افسانهها) به توافق رسيديم و اينگونه بود كه سياحت تهران تا جنوب ما آغاز شد.
به اعتقاد من، هر چه برنامهريزي براي سفر دقيقتر باشد، لذت سفر بيشتر ميشود اما برنامهريزي نبايد مانع لذت بردن از اتفاقات پيشبيني نشده ي سفر بشود. هميشه اين جمله از سريال دهه شصتي "قصههاي مجيد" در ذهنم مانده است كه "حتي در سفر مقصد همانجايي است ما هستيم، نه آنجايي كه ميخواهيم برويم."
براي سفر زميني به قشم كه هر سمت آن حدودا 1300 كيلومتر است، بايد زماني حدود 14- 15 ساعت رانندگي كنيد. اما از آنجا كه بيشتر شهرهاي مسير شهرهاي ديدني و جذابي هستند، شما مي توانيد مسير را دو تكه كرده و يك يا دو شب را در بين راه بمانيد. ما براي اين كار شهر يزد را كه تقريبا وسط مسير ميشد انتخاب كرديم. البته با توجه به اينكه شهر يزد خودش مي تواند جاذبه سفري يك هفتهاي باشد، از قبل ميدانستيم كه زمان كوتاهي را به آن اختصاص خواهيم داد و يكي دو ديدني منتخب را ميبينيم. مسيري كه ما براي رسيدن به مقصد انتخاب كردیم.
تصویر شماره 1: مسیر ما تا بندرعباس
روز اول- 4 فروردين :
ما حدود ساعت 4:30 صبح، از منزل در تهران به راه افتاديم و ساعت 5:30 به محل قرار يعني بعد از عوارضي تهران- قم رسيديم. برنامه اين بود كه صبحانه را درمسير قبل از قم بخوريم و ناهار را در يزد باشيم. بنابراين بي درنگ به راه افتاديم. در حدود 6 كيلومتري قم، براي صرف صبحانه به سراي گردشگري مهر و ماه كه مجموعهي منظم و مفصلي است رفتيم. در اين مجموعه چند انتخاب خوب براي صبحانه وجود داشت، ما قهوه كافه لميز (طبقه اول) و املت City sandwich (طبقه دوم) را انتخاب كرديم.
تصویر شماره 2- سرای گردشگری مهر و ماه (عکس از اینترنت)
قهوه لاته: 11500 تومان
نيمرو يا املت به همراه دورچين (مناسب براي دو نفر): 15500 تومان
قهوه براي رانندههايمان حسابي لازم بود چون هنوز 6.5 ساعت رانندگي تا يزد پيشرويمان بود. در مسير تهران تا يزد ما از شهرهاي كاشان، نائين، ميبد كه هر كدام از جاذبههاي فوق العادهي گردشگري ايران هستند گذشتيم و مدام با وسوسه گشت و گذار در اين شهرها مبارزه ميكرديم و به خودمان برنامه چيده شده را يادآوري ميكرديم. به علت اينكه سعي ما اين بود كه به هيچ كدام از رانندهها فشار زيادي نيايد و همه در رانندگي مشاركت داشته باشند با فواصل زماني كم، رانندهها جابه جا ميشدند. در مسير رفت ما دو خودرو بوديم و 6 نفر كه 5 نفرمان رانندگي ميكردند. طبيعتا اين جابهجايي از ما زمان ميگرفت، اما چون قصد ما اين بود كه از زمان بودنمان در يزد كمال استفاده را بكنيم، بنابراين نبايد هيچكس خيلي خسته ميبود. نهايتا ساعت 14 به يزد رسيديم.
اقامت ما در يزد در هتل-باغ چهار ستاره مشيرالممالك بود، اين هتل جزو آثار ملي ايران است و خودش به تنهايي از جاذبههاي يزد محسوب ميشود.
هر اتاق سه تخته: 600000 تومان
تصاویر 3 و 4: هتل مشیر الممالک
تصویر 5: طوطی هتل مشیرالممالک
تصویر 6: اتاق هتل مشیر
براي ناهار ما به رستوران ملل يزد رفتيم كه با پرس و جو از يكي دو نفر شنيديم جزو رستورانهاي خوب يزد است، رستوران بسيار شلوغ بود، جا براي انتظار نداشت، سرويس بهداشتي بسيار كثيف بود، اما چون عموما در شهرهاي كوچكتر از تهران ناهار سريع تمام ميشود و ساعت حدود 3 بود، ما ترجيح داديم همانجا غذا بخوريم. رستوران حتي براي ارائه قاشق و چنگال اضافه تر هم با ما برخورد خوبي نداشت. غذا گران بود و حجم غذا برا يك نفر هم كم بود و خلاصه اگر روزي غذاي رايگان هم در اين رستوران به شما دادند سراغش نرويد.
كوبيده زعفراني: 18000 تومان
پلوي زعفراني: 6000 تومان
ماليات بر ارزش افزوده: 9 درصد
بعد از خوردن غذا و كلي حرص! به هتل برگشتيم تا كمي استراحت كنيم، حدود دو ساعت در هتل بوديم و بعد براي ديدن سه جايي كه براي شب در نظر گرفته بوديم به راه افتاديم. اول ميدان امير چخماق، بعد زورخانهي ميدان امير چخماق و سپس باغ دولتآباد. ما براي آنكه بتوانيم بيشتر در فضاي كوچههاي خاص كاهگلي يزد قدم بزنيم ماشينها را دورتر از ميدان امير چخماق پارك كرديم و در كوچههاي يزد به راه افتاديم، در اين كوچهها ميشود معماري خاص و اصيل يزد، بادگيرهاي خانهها و كوچههاي آشتيكنان (كوچههاي خيلي باريكي كه دو نفر به سختي از كنار هم رد ميشدند) را ديد. در كوچه شيراسدا... يكي از كوچههاي منتهي به ميدان امير چخماق، زورخانه ميدان اميرچخماق قرار دارد. آبانبار قديمي شهر كه تبديل به زور خانه شده است و تنها زورخانه كشور است كه در آن خانمها ميتوانند وارد گود زورخانه شوند. در ساعتهايي از روز داخل گود برنامه اجرا ميشود اما در ساعتي كه ما رفتيم برنامهاي اجرا نميشد. اما به ما اجازه دادند از وسايل زورخانه استفاده كنيم و با آنها عكس بگيريم. طبقه زيرين زورخانه آب انبار عظيم قديمي شهر است، كه در گذشته آب شهر را تامين ميكرده است، قطر اين آب انبار 22 متر! و ارتفاع آن 29 متر! است.
تصویر شماره 7 و 8: : بادگیرهای یزد
ميدان امير چخماق بسيار شلوغ بود و يك برنامه نوروزي خيلي پر سر و صدا درست وسط آن در حال برگزاري بود! بنابراين ما به خوردن فالوده خاص يزد اكتفا كرديم و به باغ دولتآباد رفتيم. باغ دولت آباد باغيست بسيار زيبا با دو رديف كاج كه يك نهر ازميانش رد ميشود (طرح كلاسيك باغهاي رسمي ايراني) و به ساختماني ميرسد كه در مركز آن، بلندترين بادگير خشتي جهان به ارتفاع 33 متر قرار دارد. قدم زدن در اين باغ به شما آرامش ميدهد، در ذهن من دائما تصوير آدمهاي با لباس قاجاري ميآمد و ميرفت كه روزي در اين باغ زندگي ميكردند و حالا نيستند. براي شام، آش شولي (يك آش نسبتا ترش و خوشمزه) خورديم كه غذاي سنتي يزد است.
ورودي باغ: نفري 5000 تومان
آش: 8000 تومان
فالوده: 5000 تومان
ورودي زورخانه: نفري 4000 تومان
تصویر 9: میدان امیر چخماق
تصویر 10: زورخانه صاحب الزمان
روز دوم- پنجم فرودين:
صبح فردا از خواب بيدار شديم، صبحانه مفصل هتل مشيرالممالك را خورديم، حدود يك ساعت در حال عكس گرفتن در فضاي باغ هتل بوديم و هتل را عليرغم ميل باطني تحويل داديم و بعد از آن براي ديدن عبادتگاه زرتشتيان يزد و بعد خريد شيرينيهاي يزدي از شيريني فروشي حاج خليفه رهبر به راه افتاديم. با رسيدن به عبادتگاه خيلي سريع فهميديم كه با وجود چنين صف طولانياي حدود دو ساعت زمان فقط صرف ايستادن در صف خواهد شد و سه نفر از ما عبادتگاه را قبلا ديده بوديم، بنابراين اين برنامه را حذف كرديم. بين دو شعبه اصلي "حاج خليفه رهبر"، كه يكي در ميدان امير چخماق است و ديگري بلوار جمهوري اسلامي، دومي را انتخاب كرديم. به علت شلوغي عيد، خريد شيريني يزدي حدود يك ساعت و چهل و پنج دقيقه طول كشيد. اما از شيريني يزدي و آنهم حاج خليفه نميتوان گذشت.
- باقلوا جعبه بزرگ: 32000 تومان
- باقلوا جعبه كوچك: 16000 تومان
- پنج لوز جعبه كوچك: 13500 تومان
- قطاب: 12000 تومان
- پشمك: 5500 تومان
حدود ساعت 1:45 از يزد به سمت بندرعباس حركت كرديم، اما قبل از افتادن در جادهي اصلي بايد غذا ميخورديم، چون بعد از آن در ساعتهاي بسته بودن رستورانها به شهرهاي بعدي ميرسيديم. حدود نيم ساعت بعد از يزد، در جاده اصلي يزد- بندرعباس، در شمال شهرستان مهريز يك كاروانسرا با نام كاروانسراي عليآباد قرار دارد. ما تعريف غذاي آنجا را داخل شهر يزد شنيده بوديم، بنابراين براي ناهار آنجا توقف كرديم. يك كاروانسراي بازسازي شدهي با سليقه و يك رستوران خوب، بعد از ناهار بد روز قبل، ناهار خوب اين كاروانسرا بيشتر هم نمود پيدا ميكرد. شما ميتوانستيد كپرهاي طراحي شدهي داخل حياط يا فضاي سنتي رستوراني را براي صرف غذا انتخاب كنيد، هر دو خيلي خوب طراحي شده بودند. غذا خوش قيمت و از نظر كيفيت و حجم كاملا قابل قبول بود.
- كباب مخصوص شاهعباسي: 15500 هزار تومان
- برنج ساده: 4500 تومان
بر خلاف مسير تهران-يزد كه با فواصل نسبتا كم، شما ميتوانستيد اقامتگاه پيدا كنيد و در نتيجه مشكل سرويس بهداشتي و استراحتهاي كوتاه را نداشتيد، بعد از يزد، فاصله بين اين اقامتگاهها بسيار زياد شد و كيفيت به شدت افت كرد، به شكلي كه در اقامتگاهها يا پمپبنزينهاي بين راه، بدون استثنا براي استفاده از سرويس بهداشتي نياز به صرف زمان در صف بود. از يزد به بعد كيفيت جاده هم خيلي پايينتر آمد و بنابراين سرعت ما هم كم شد. مسير 665 كيلومتري كه قاعدتا بايد حدود 7 تا 7.5 ساعت طول ميكشيد، 10 ساعت و نيم طول كشيد. ما ساعت 15 از يزد به راه افتاديم و با طي مسير زير ساعت 1:30 شب به بندرعباس رسيديم.
يزد- مهريز- انار- شهر بابك- سيرجان- حاجي آباد- گهره- بندر عباس
تا شهر سيرجان تقريبا محيط و چشمانداز كوير و دشت است، اما بعد از سيرجان كم كم سبزي محيط بيشتر ميشود، متاسفانه ما از آنجا به بعد را در شب طي كرديم، به حاجي آباد كه رسيديم و براي استراحت كنار جاده ايستاديم، تازه متوجه شديم كه چقدر طبيعت اطرافمان عوض شده است. حاجي آباد پر بود از نخلستانها و بوي خاص آنها در فضا بود. درختان نخل حاجي آباد، اولين نشاني جدي جنوب بود. سلام جنوب زيبا!
ساعت 1:30 به بندرعباس رسيديم، ورودي شهر پر بود از چرخدستيهايي كه فلافل ميفروختند، با اينكه خيلي خسته بوديم، هواي شرجي بندرعباس كه آميخته بود با بوي فلافلهاي سرخ شده و بوي دريا، ما را كاملا سرحال كرد. شور و شوق رسيدن به بندرعباس باعث شد ماشينها را پارك كنيم و در كنار خط ساحلي بي هدف به راه بيافتيم. كنار خط ساحلي پر بود از دستفروشها، ماه در دريا ميدرخشيد و بندرعباس زيبا به ما لبخند ميزد.
ما براي اينكه حتما شب را به محلي كه براي ماندن در بندرعباس در نظر گرفته بوديم برسيم شام را به بندرعباس موكول كرده بوديم. گزينه شاممان قطعا فلافل مخصوص بندري بود و سمبوسه! و چه طعمي، آن طعم و بو تا سالها در خاطر من خواهد ماند. تجمع دست فروشهاي فلافلي حاشيه بلوار طالقاني بندر عباس و مغازههاي فستفودي كه فلافل سرو ميكنند بلوار صيادان است. (وقتي ما از بندرعباس به راه ميافتاديم ساعت نزديك 3، هنوز دستفروشها فلافل ميفروختند اما مغازهها در حال بستن بودند.)
- فلافل مخصوص بندري: 7500 تومان
- سمبوسه (هر عدد): 700 تومان
تا ما شام را تمام كنيم تقريبا ساعت 2:30 شده بود، ما دو راه داشتيم، يا بايد شب را در چادر ميمانديم (كه از قبل بنا بود اين كار را بكنيم.) و صبح به سمت قشم حركت ميكرديم يا خلوتي احتمالي شب را انتخاب ميكرديم و شبانه به سمت قشم ميرفتیم. از آنجايي كه همهي كساني كه اين اواخر با خودروي شخصي به قشم رفته بودند و در تمام تحقيقاتي كه ما انجام داده بوديم، همه ما را از صف "لندينگ كرافت" (حمل خودروها با كشتي مخصوص) خودروها، ترسانده بودند، ما راه دوم را انتخاب كرديم با اين توجيه كه در صف لندينگ كرافت، داخل ماشينها ميخوابيم. بنابراين به سمت بندر پل (Pohl)، كه تنها مسير حمل خودرو به قشم است حركت كرديم. بندر پل در حدود 70 كيلومتري غرب بندرعباس قرار دارد و ما حدود ساعت 4 صبح به بندر پل رسيديم. پس از پرداخت هزينههاي حمل، بلافاصله از مسئول باجه پرسيديم كجا بايد صف بايستيم؟ اما در كمال تعجب فهميديم صفي در كار نيست! با توجه به تردد بالاي عيد، تعداد خودروبرها زياد شده بود و تقريبا در هيچ ساعتي از شبانه روز خبري از صف نبود!!! پس مستقيم وارد خودروبرها شديم در حالي كه محو خليج زيباي فارس بوديم و از خوشحالي نماندن در صف، خواب هم به كلي از سرمان پريده بود.
- هزينههاي حمل به ازاي هر خودرو: 74000 تومان
روز سوم- 6 فروردين:
سرانجام در صبح روز 6 فروردين ساعت 5:40، به بندر لافت قشم رسيديم. جزيره قشم بسيار بزرگ است و شهرهاي مختلفي دارد، شهر قشم منتهاعليه شرقي جزيره است و از بندر لافت تا شهر قشم، 55 دقيقه راه است.
تصویر 11: بخشی از نقشه قشم
در 15- 20 دقيقهي اول ورود به قشم، با مه بسيار عجيب و سحرآميزي روبرو شديم، مه كمي بالاتر از جاده شكل گرفته بود و جاده را به تونلي داخل ابرها شبيه كرده بود، پرتوهاي عجيب سبزرنگي هم در مه وجود داشت كه ما هيچكدام تا به حال نظيرش را نديده بوديم، به نوعي شبيه شفقهاي قطبي، حيف كه در آن تاريك و روشنا امكان گرفتن عكس نبود. ورود ما به قشم به اين ترتيب ورود هيجانانگيزي محسوب ميشود. در آن ساعت صبح، با اين مه و كوهها و بافت طبيعي منحصر به فرد قشم، ما به معناي واقعي قدم در سرزمين عجايب گذاشته بوديم.
مقصد ما هتل المپيك بود. نكتهاي كه اينجا بايد اشاره كنم و توصيه ميكنم حتما در سفرها دقت كنيد (البته ما چارهاي هم نداشتيم.)، تنظيم ساعت رسيدن به مقصد با ساعت تحويل اتاق است، در مورد ما با توجه به اينكه تصميم گرفته بوديم شب را در بندرعباس نمانيم، 5 ساعت زودتر از ساعت تحويل اتاق به هتل رسيديم! و با وجود يك شب بيخوابي، سپري كردن آن چند ساعت بسيار سخت بود، البته با همكاري مديريت محترم هتل توانستيم سوئيت خود را كمي زودتر تحويل بگيريم، با این حال چند ساعت بسیار سختی را داخل خودروها گذراندیم.
تصویر 12: هتل المپیک
ما اوايل اسفند ماه هتل شمس قشم را رزرو كرده بوديم، اما 15 روز قبل از سفر، هتل با اين توجيه كه در تعطيلات عيد كمتر از 3 شب اتاق ارائه نميكند رزرو ما را كنسل كرد.! در آن تاريخ و در بازهي قيمتي مد نظر ما، عملا گزينهي چنداني باقي نمانده بود و ما تقريبا مجبور شديم يك سوئيت 3 اتاقه هتل دو ستارهي المپيك را را جايگزين كنيم.
- آپارتمان دو خوابه چهار تخته هتل شمس: 480000 تومان
- آپارتمان سه خوابه هتل المپيك: 380000 تومان
با توجه به عكسهاي هتل که در سايتهاي مختلف بررسی کرده بودیم، هتل المپیک براي اقامت يك شب قابل تحمل به نظر ميرسيد اما وقتي اتاق را تحويل گرفتيم متوجه شديم كه تحملش خيلي سخت خواهد بود. به لحاظ تميزي، صبحانه و ... من به هتل المپيك حتي يك ستاره هم نميدهم. محاسن هتل، قیمت پایین، فضاي بيروني قشنگ، پرسنل محترم و پاسخگو، چشمانداز رو به دريا و موقعيت شهري خوب آن بود، باقي مواردي كه از يك هتل انتظار ميرود در حد بسیار پایینی بود.
براي روز اول اقامت در قشم ما تصميم گرفتيم چرخ كلياي در شهر بزنيم و عصر را به خريد اختصاص دهيم. يك دليل اينكه خريد را جزو اولويتها قرار داديم اين بود كه با وجود داشتن لباسهاي خنک و مناسب فصل، در قشم متوجه شديم با توجه به ميزان بالاي شرجي هوا، نياز به لباسهاي خنكتر و سبكتري داريم.
بعد از صبحانه بد هتل، بايد ناهار خوبي ميخورديم و در جنوب ايران چه غذايي بهتر از غذاي دريايي. با كمك نرمافزار هميشه ياور Foursquar، رستوران سي رول (Sea roll) را انتخاب كرديم. بشقاب دو نفره دريايي، سوپ خرچنگ و سالاد میگو براي ما عاشقان غذاي دريايي، همچون غذاي بهشتي بودند. حجم بشقاب دونفره براي دو نفر عالي بود و طعم ماهيهاي خاص جنوب هم که جایی برای صحبت باقی نمی گذارد.
- بشقاب دریایی مخصوص: 52000 تومان
- سوپ خرچنگ: 10000 تومان
- سالاد میگو: 15000 تومان
تصاویر 13-14-15: رستوران سی رول
پس از صرف غذا سري به ديدار ساحل زيباي خليج هميشه فارس رفتيم و دريا را سير تماشا كرديم، مگر جز این بود که به عشق این دریای نیلگون اینهمه راه را آمده بودیم؟
در این فاصله تفريحاتي را كه ميتوانيم روز بعد داشته باشيم را هم انتخاب كرديم.
با مشورت گرفتن از چند مسافر با تجربهتر که با آنها آشنا شديم، درگهان را كه حدود 40 دقيقه با قشم فاصله داشت براي خريد انتخاب كرديم. من اساسا، اهل خريد در سفر نيستم و به نظرم گنجاندن برنامه خريد در سفر به بطالت گذراندن سفر است اما وقتي وارد بازار درگهان شدم نظرم به كل تغيير كرد! تنوع اجناس و قيمتهاي واقعا پايين، قطعا شما را به خريد ترغيب خواهد كرد. بازار قديمي بهترين جا براي خريد جيني لباس است و پاساژهاي اطراف براي خريد اجناس با كيفيتتر. انتخابهاي بسيار زيادي خواهيد داشت و حتما بخشي از زمان سفرتان را به خريد در قشم اختصاص دهيد. ما از حدود ساعت 18 تا 24 شب مشغول خريد بوديم. پس از آن باز هم فلافليهاي بندري به دادمان رسيدند و غذاي شبمان را هم در حال و هواي شلوغ و پر انرژي بازار درگهان ميل نموديم.
روز چهارم- 7 فروردين:
با بررسيهاي كه روز قبل كرديم، متوجه شدیم تفريحات دريايي در قشم به گستردگي كيش نیست اما باز هم انتخابهاي بسيار خوبي وجود دارد، اسکی روی آب، شاتل، بنانا، جت اسکی، قایق سواری و غواصي اصليترين تفريحات ساحلي قشم هستند. با توجه به اينكه به جز غواصي، همهي موارد ديگر در سواحل شمال قابل استفاده بودند، ما تجربه ناب و مختص خليج فارس یعنی غواصي را انتخاب كرديم.
- هزينه غواصي براي 20 دقيقه در عمق 2- 8 متري (هر نفر): 120 هزار تومان
- هزينه عكاسي زير آب (هر نفر): 40 هزار تومان
ما براي غواصي مدرسه كلوپ تفريحات دريايي ايران زمين را انتخاب كردیم (قيمتها در دو جاي ديگري كه قيمت گرفتيم يكي بود.)
تصویر 16: غواصی زیر آب
مرحله اول شروع غواصي، گرفتن لباس غواصي است، پس از آنكه لباسهاي مخصوص غواصي را ميپوشيد، بايد مسافت حدود 20-30 متري از كنار ساحل تا قايقي كه شما را به سمت محل غواصي (حدود يك كيلومتر دورتر از ساحل) مي برد را پياده در آب كم عمق ساحل طي كنيد. اينجا شما دمپايي به پا خواهید داشت اما يك لحظه لغزش براي من مساوي شد با افتادن با ضرب رو يك موجود دريايي با نام "توتيا"، موجودي تمام خار ملقب به خارپشت دريايي. تعداد زيادي از خارها وارد پاشنهي پاي من شد و در آن فرصت، من فقط توانستم يكي دو تا را از پايم بيرون بكشم و بقيه در پاشنه پاي من لانه كردند.
توصيه اكيد ميكنم اگر چنين اتفاقي در ساحل خليج فارس براي شما افتاد بي درنگ به درمانگاهي در قشم برويد و خارها را از پايتان خارج كنيد، چون اين خارها كم كم خودشان را بالا ميكشند و محل آنها دردناك و متورم ميشود. من بعد از اينجا تمام سفر را بدون اينكه پاشنهي پايم را روز زمين بگذارم راه رفتم! تا اينكه پس از بازگشت، در بیمارستان ابن سینای تهران خارها را با جراحي سطحي از پايم خارج كردند.
تصوی 17: کارت کلوپ غواصی
برگرديم به غواصي، يك تجربهي بي نظير كه تحمل درد و سوزش آب شور را در پاشنهي پايم آسان ميكرد، پس از رسيدن به حدود 800 متري ساحل، شما وارد قايق دوم ميشويد، قايقي كه در آن استفاده از اكسيژن و تجهيزات غواصي به شما آموزش داده ميشود و سپس با استفاده از اين تجهيزات و همراهی يك غواص حرفهاي وارد آب ميشويد. خو گرفتن به لولهي اكسيژن كار سختي است و براي همه تا حدي زمان ميبرد، اما اگر بتوانيد اين مرحله را از سر بگذرانيد و تنفس را ياد بگيريد و با فشار آب روی گوشها هم کنار بیایید، تجربه شگفتانگيزي در زندگی شما رقم خواهد خورد. مرجانهاي زيبای با ارتفاع 6-7 متري، دسته ماهيهاي زرد و آبي، انواع گياهان عجيب و غريب و ابهت دنیای زیر آب. همهي اين زيبايي به تنهايي براي يك سفر كافيست اما در سفر به جنوب اين تنها بخشي از هيجان و زيبايي سفر شما خواهد بود.
پروسه آموزش و ورود به آب مجموعا حدود 3 ساعت براي ما 6 نفر زمان گرفت و وقتي به ساحل برگشتيم ساعت حدودا 17 بود، بنابراین از رفتن به رستوران منصرف شديم و با پرس و جو از محليها غذاي بيرون بر "ريحون" را پيدا كرديم، تا غذا برسد مجددا حاضر شديم و بعد ناهارمان را که شامل ميگوي دوپيازه، قليهماهي و قرمهسبزي بود كنار ساحل خورديم و به سمت مقصد اعجابانگيز بعدي به راه افتاديم، درهي ستارگان.
- میگو دو پیازهی ریحون: 15000 تومان
- قلیه ماهی ریحون: 17000 تومان
- قرمه سبزی: 16000 تومان
درهي ستارگان حدود 25 كيلومتر از ساحل طلائي قشم (ساحل كنار كلوپ غواصي) فاصله دارد و در خط ساحلي جنوبي قشم واقع شده است، زماني كه ما به درهي ستارگان رسيديم با توجه به نزديكي تاريكی هوا (تاريكي هوا ساعت 6)، ورودي در حال بسته شدن بودن و ما خيلي سريع وارد مجموعه شديم، البته اين موضوع باعث خلوت بودن دره شده بود و به اين ترتيب ما توانستيم در خلوتي وهمانگيز درهي ستارهها به دنبال جن و پرياني كه صداي هوهويشان را ميشنيدیم بگرديم (صداي هوهو مربوط به بادي است كه در حرفهي صخرهها ميپيچد، اما محليها باور ديگري دارند!). علت نامگذاري اين دره، اين است كه در داخل آن به نظر ميرسد شما به آسمان نزديكتر هستيد و ستارهها را نزديك به خود احساس ميكنيد. درهي ستارهها در آن ساعت نيمه تاريك و روشن غروب، جايي بود غير زميني، تكهاي از يك سيارهي دوردستِ بينام و نشان و خوف آلود.
تصویر 17: دره ستارگان
ورودی دره ستارهها: نفری 3000 تومان
نميتوانستيم از دره ستارهها دل بكنيم اما با بسته شدن مجموعه مجبور شديم به سراغ مقصد بعديمان برويم. در راه برگشت به جادهي اصلي براي رفتن به اقامتگاهي كه براي شب دوم در نظر گرفته بوديم، از روستاي بركه خلف گذشتيم و به خانهي روستايي اي برخورديم كه دختران و زنان آن بخش از قشم، صنايع دستي كار دست خودشان را در آن به فروش گذاشته بودند، از برقع (نقاب) گرفته تا دستبندهاي دستبافت، پارچههاي گران قيمت دستدوز، شلوارهاي سنتي زنان قشم، نوعي گياه محلي خشك شده براي دور كردن حشرات، و در نهايت نقاشيهاي پشت شيشه كوچك و بزرگي كه هنرمندانه نقاشي شده بودند. وقتي از زنان محلي مهربان آنجا، سراغ نقاش نقاشيها را گرفتيم متوجه شديم كه استاد احمد نادعليان، كه تحصيلكردهي نقاشي انگليس هستند زنان داوطلب قشم و هرمز را آموزش دادهاند تا با الهام از نقاشي با حناي بومي قشم، كه زنان آنجا در آن خبره هستند، به خلق نقاشي پشت شيشه بپردازند، برخي از نقاشیها بر پايهي افسانهها و رسوم بوميهاي قشم بود (البته خود آنها معتقد بودند كه آنچه تعريف ميكنند افسانه نيست و داستانهاي واقعياي است كه در گذشته اتفاق افتاده- مثل افسانه زني كه پاهایي همچون اره ماهي داشته و هر مردي كه عاشقش ميشد را با پاهايش تكه تكه ميكرد.)
تصویر 18-19-20: نگارخانه روستای برکه خلف
اين كمك استاد نادعليان فرصت درآمدزايي خوبي براي زنان آن منطقه ايجاد كرده بود. همه اين توضيحات را خانم "مريم چابوك"، مدير آن نگارخانه به ما دادند و از ما دعوت كردند تادختران جوان مشغول در نگارخانه دست يا پاي ما را با حنا تزئين كنند.
صحبت شيرين با خانمهاي مشغول در آن نگارخانهی نقلي و حنا كردن دست و پايمان و خريد مختصر از آنجا، حدود يك و نيم ساعت طول کشید. بعد از آن به سمت "اقامتگاه بومگردي ساحلي فرديس قشم" كه توسط "آقاي ديرستاني" اداره می شود و در نزديكي روستاي ديرستان و در ساحل جنوبي جزيرهي قشم قرار داشت رفتيم. اين اقامتگاه که ما آن را از طریق سایت ایران هتل آنلاین پیدا و رزرو کردیم، مجموعهاي از اتاقهايي است كه از كپر الهام گرفته شده و سقف آنها كپر است، اتاقها 4-6 نفره هستند و سرويس بهداشتي، رختخواب و كولرگازي داخل اتاقها موجود است. تميزي اتاقها (از هتل المپيك بسيار بسيار تميزتر بود.) و خاص بودن طراحي و همينطور ساحلي بودن اقامتگاه، تجربه ماندن در آن را تجربهاي دلپذير و مطبوع ميكرد البته قیمت پایین آن را هم باید در نظر گرفت.
آخر شب، مدير مجموعه از ما دعوت كردند كه به ديدن تخمگذاري لاكپشتهاي پوزه عقابي در ساحل شيبدراز برويم. اين ساحل حدود 10 دقيقه با ساحل فرديس فاصله داشت و منطقهي حفاظتشده ای براي ورود و تخمگذاري لاكپشتهاي پوزه عقابي در آن تعبيه شده بود. تعدادي از محليان آموزش ديده با نام گروه "ناتوران خمیس" یعنی محافظان لاک پشت مسئول حفاظت از لاكپشتها و تخمهاي آنها هستند. لاک پشتهای پوزه عقابی از جمله گونههای تحت حمایت به شمار میروند که در فهرست قرمز سازمان جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی قرار دارند و اين محليها با حمايت سازمان محيط زيست ايران به خوبي توانستهاند در سال هاي اخير از آنها محافظت كنند. ما حدود ساعت 10 شب وارد منطقه شديم، لاكپشتها را ديديم كه وارد بخش حفاظت شده شدند و شروع به كندن ماسهها كردند، اما ظاهرا احساس آرامش كافي برای ريختن تخم نداشتند و به آب برگشتند. احتمالا تا چند ساعت بعد مجددا براي تخمگذاري به ساحل ميآمدند اما ما فرصت ديدن اين رويداد شگفتآور را از دست داديم. با توجه به اينكه لاكپشتها به نور و صدا حساس هستند اجازه عكاسي هم نداشتيم.
تصاویر 21- 22-23 و 24: اقامتگاه بومگردی فردیس قشم
روز پنجم- 8 فروردين:
صبح ساعت 7 که در اتاقمان را باز کردیم، مه به قدری زیاد بود که وارد اتاقمان هم شد. در میان مه و درکنار ساحل آرام اختصاصی اقامتگاهمان، نیمروی دستپخت خالو دیرستانی، پدر مدیر مجموعه را خوردیم.
دیدنیهای جزيره قشم تمامي ندارد اما فرصت ما براي بودن در قشم محدود و رو به پایان بود، بنابراین آقای دیرستانی مشورت كرديم، اصليترين ديدنهاي باقيمانده، جزيره هنگام، جزيره هرمز، جنگلهاي حرا، ژئو پارك قشم، غار نمكدان و تنگهي چاهكوه بودند. ويژگي اصلي جزيره هنگام، علاوه بر نزديك بودن به قشم (دو كيلومتري ساحل جنوب شرق قشم)، ساحل طلائي آن است و شنا كردن دلفينها در فاصلهي بين جزيره قشم تا جزيره هنگام، با تماس آقاي ديرستاني با قايقدارهاي منطقه، فهميديم چند روزي است كه دلفيني در مسير ديده نشده است، از طرفي، هر كه تجربه رفتن به هرمز را داشت به ما توصيه اكيد براي رفتن و ديدن آن ميكرد. بنابراين، با توجه به اينكه رفتن به هرمز يك روز كامل زمان ميخواست، تصميمگرفتيم جنگلهاي حرا را ببينيم و بعد برويم جزيره هرمز. براي رساندن خود به جنگلهاي حرا، بايد به يكي از 3 روستاي لافت، هفترنگ و يا سهيلي برويد. محليها به ما توصيه كردند كه جنگلهاي حرا لافت را بينيم چون هم انبوهتر بودند هم عمق آب اطراف جنگل بيشتر بود و البته خود روستاي لافت از جاذبههاي گردشگري اصلي جزيرهي قشم است. در مجموع با توجه اينكه در ساعتهاي مختلف روز، سطح آب اين جنگلها بالا و پايين ميرود بهتر است با توجه به ساعتي كه قصد بازديد از جنگلها را دارید حتما با محلي ها مشورت كنيد و ساحل مناسب را انتخاب كنيد. حدود ظهر بندر لافت بهترين انتخاب است. از ساحل فرديس (ديرستان) تا روستاي لافت مسافتي حدودا 30 دقیقهای را طي كرديم و به شهر زيباي لافت رسيديم، روز اول ورود به قشم از لافت رد شده بوديم اما به علت تاريكي هوا زيبايي شهر را نديده بوديم، خود شهر هم براي اقامت جالب است و هم براي بازديد، انگار تكهي بومي شدهاي از يزد را به قشم آوردهايد. بيشتر خانهها بادگير دارند و نكته قابل توجه اينكه تقريبا بادگير هيچ خانهاي شبيه به خانه ديگر نيست و اين بادگيرها با دقت در جزئيات تزئين شده است.
براي رسيدن به جنگلهاي حرا، بايد يك قايق موتوري ميگرفتيم، ما كه 6 نفر بوديم، يك قايق دربست گرفتيم، در كنارهي اسكلهي زيباي لافت، لنجهاي دستساز ايراني با رنگهاي آبي چشمنوازي ميكردند، با فاصلهاي در حدود 2-3 دقيقه پرهيجان (به علت سرعت بالاي قايق موتوري!) به جنگلهاي زيباي حرا رسيديم.
تصویر 25: لنجهای دست ساز ایرانی
درختان سبز و زيبا و البته منحصر به فرد كه ريشه در خاكي گلآلود دارند كه از ميان آبهاي شور بيرون زده است. اين درختان ريشههاي عجيبي دارند كه به صورت شيرينكننده آب عمل ميكنند و آب شيرين را براي تغذيه درخت مهيا ميكنند. علاوه بر پليكانهاي سياه و سفيد زيبا كه روي درختان نشسته بودند و يا پرواز ميكردند، موجودات جالب توجه ديگر، خرچنگهاي بسيار كوچكي بودند كه گل را سوراخ سوراخ كرده بودند.
- هزینه قایق موتوری: 70 هزار تومان
تصاویر 26 -27: پلیکان سیاه
حدود 15 دقيقه با قايق اطراف را گشتيم و در بخشي از جنگل نيز پياده شديم و خاك و ريشه عجيب درختان را از نزديك ديديم. نكته جالب توجه در مورد جنگال حرا اين است كه شبها و تقريبا غروب به بعد، به علت مد آب، تمام ريشه و تا بخشي از تنهي درخت زير آب ميروند.
تصویر 28: جنگل های حرا
مقصد بعدي ما جزيره هرمز بود، براي رسيدن به هرمز بايد از بندر لافت به اسكله شهيد ذاكري شهر قشم حركت ميكرديم. فاصله اين دو منطقه، حدود 60 كيلومتر است و حدود 50 دقيقه زمان ميبرد.
ساعت حركت اتوبوسهاي دريايي به سمت هرمز به شرح زير است:
حركت از قشم به هرمز، همه روزه در صورت مساعد بودن هوا، 7 صبح و 14 ظهر
برگشت از هرمز، حركت 8 و 15
- هزينه سفر با لنجهاي سواري: نفري 9 هزار تومان
تصویر 29: گروه موسیقی محلی در بندر شهید ذاکری
البته شما در تمام ساعتها ميتوانيد با قايقهاي 8 نفره که به ازاي هر سمت قيمتي بين 150 تا 200 هزار تومان (بسته به ناخداي قايق موتوري) دارند، به هرمز بروید یا برگردید.
به هر حال ما با استفاده از لنجهاي سواري و بعد از حدود 20 دقيقه بودن در صف به سمت هرمز به راه افتاديم. بد نيست به اين نكته اشاره كنم كه اسكله شهيد ذاكري، پاركينگ مطمئن دارد و شما ميتوانيد خودروي خود را آنجا بگذاريد و بعد از برگشتن از هرمز آن را برداريد. ما خودرو با تمام وسیلهها آنجا گذاشته و با کولههایمان راهی هرمز شدیم. مسير بين قشم تا هرمز حدود 1 ساعت زمان ميبرد و شما در درياي آبي خليج فارس سفر دريايي كوتاهي را تجربه ميكنيد، با نزديك شدن به هرمز كوهي شبيه كوهي دماوند را ميبينيد و تصور مي كنيد كه اين كوه پوشيده از برف است! اما در حقيقت خاك خاص سفيد كوه است كه شما را به اشتباه مياندازد. خاك هاي رنگارنگ ويژگي اصلي جزيره هرمز است، به همين دليل به اين جزيره، "جزيره مداد رنگي" هم ميگويند.
در ورود به جزيره هرمز با تعداد افراد زيادي مواجه شدیم كه خاكهاي رنگي جزيره هرمز را در شيشههاي مختلف ميفروشند، البته جذب خريد آن شدیم ولي ظاهرا اين موضوع در طولانيمدت ميتواند به بافت طبيعي منطقه آسيب بزند.
پس از ورود به هرمز، براي ديدن جزيره و گشت در آن، شما چند گزينه مختلف داريد:
- استفاده از دوچرخه
- استفاده از موتورهاي سه چرخ خاص هرمز (شبيه موتورهاي مسافربری هند) كه براي تعداد تا 6 نفر مناسب است (با توجه به توافق شما هزينهاي حدود ساعتي 15 تا 20 هزار تومان)
- استفاده از ون (حدود قيمت 50 هزار تومان براي هر ساعت)
- پياده رفتن
انتخاب ما موتورهاي سه چرخ بودند، به چند دليل، يكي اينكه دقيقا مناسب 6 نفر بودند، دوم اينكه خاص جزيره هرمز هستند و احتمالا جاي ديگري نظير آن را نمی توان تجربه کرد، سوم اينكه برخلاف ون، در معرض هواي گرم اما مطبوع هرمز بودیم.
تصویر 30: موتورهای 3 چرخ مخصوص هرمز
رانندهي موتور 3 چرخي كه بنا شد ما را در جزيره بچرخاند، محمد، تازه داماد 19 سالهي هرمزي بود كه در عرض چند ساعت به يكي از دوستان ما تبديل شد. با توجه به اينكه ساعت 3 به جزيره هرمز رسيده بوديم، اولين درخواست ما از محمد، معرفي يك جاي خوب براي خوردن غذا بود و او هم ما را به خانهاي برد كه اهل خانه براي مسافران غذا ميپختند. رستوران آقاي خنجيزاده. با وجود آنكه شما براي خوردن غذا در خانه آقاي خنجي زاده پول پرداخت مي كنيد، اما نحوه سرو غذا، كاملا به شما اين احساس را مي دهد كه مهمان خانه ي او هستيد، غذا در آشپزخانهی خانه پخته مي شود و در جای جای خانه براي سرو غذا سفره انداخته شده است. براي ما تجربه ي بسيار مطبوعي بود و طعم غذاها بسيار بالاتر از خوشمزه بود.
تصویر 31: کارت رستوران خنجی زاده
بعد از تشكر از اهالي خانه براي آنكه فضاي خانه شان را با ما شريك شدند و همينطور براي دستپخت فوقالعاده شان، با موتور سه چرخهمان راهي ديدن جزيره هرمز شديم. جاده ي باريكي در طول جزيره و به موازات دريا كشيده شده است كه افراد پياده و سواره در طول آن مسير را مي پيمايند تا جزيره را ببينند. راه را طی می کردیم و مسحور فضا بودیم. نكته عجيبي در مورد هرمز وجود دارد و آن آرامشي است كه از لحظه ورود شما را در بر ميگيرد. كسي براي كاري عجله ندارد، هر كجا را نگاه ميكنيد رنگ تازهاي از خاك ميبينيد و آبي آرام دريا در هر قابي خودش را نشان ميدهد.
ما اول به ساحل سرخ رفتيم و فرش زيبايي كه در كنار ساحل با استفاده از رنگ هاي مختلف شن هاي هرمز ساخته شده بود را ديديم که البته به لطف مسافران طرحش تا حد زیادی از بین رفته بود.
تصویر 32: فرش هرمز!
پس از آن كنار يك ساحل آرام رفتیم و غروب را در کنار ساحل گذراندیم. ميزان مد آب در جزیره به حدی است كه مسيري كه ما از كنار يك صخره و روي شنها به سمت ديگر صخره رفتيم، پس از دو ساعت و رسيدن غروب به حدي بالا آمده بود كه در هنگام برگشت از لبه صخره تا بالاي زانو داخل آب بوديم و به سختي برگشتيم.
شام را در يكي ساندويچيهاي خودماني هرمز (به قول معروف ساندويچ كثيف)، ساندويچ ماهي مركب كه متاسفانه آنقدر گرسنه بوديم كه قبل از گرفتن عكس خورده شد!
در شب هرمز به جز قدم زدن در ساحل و جزيره كار ديگري نمي توان انجام داد، بنابراين باید جایی را برای اقامت در شهر انتخاب میکردیم، تعداد قابل توجهی ساحل را برای چادر زدن و شب ماندن انتخاب کرده بودند، اما ما ترجيح داديم خانه اجازه كنيم، محمد چند تن از اهالي را ميشناخت كه منزل خود را براي شب اجاره مي دادند و ما يك خانهي دربست يك خوابه ی اهالي اجاره كرديم.
- هزینه اقامت: 70 هزار تومان
روز ششم- 9 فرورين:
براي بازگشت به قشم بايد زودتر از ساعت 8 براي سوار شدن به لنجهاي مسافري در بندر حاضر ميشديم، دل كندن از آرامش بي مثال هرمز براي ما خيلي سخت بود، اما با توجه به برنامهريزي كه كرده بوديم و اينكه ميبايست شب به محل اقامتمان در شيراز ميرسيديم، صبح زود بيدار شديم تا خودمان را به لنجها برسانيم، اما وقتي كه به بندر رسيديم متوجه شديم به علت غلظت مه در نزديكي قشم، امروز لنج مسافري اي از قشم به سمت هرمز حركت نكرده است. با وجود آنكه در برنامه مان تاخير ايجاد مي شد اما به شدت خوشحال شديم. فرصتي دو ساعته ايجاد شده بود تا با هرمز خداحافظی كنيم، مجددا با محمد هماهنگ كرديم و او به سرعت دنبالمان آمد و از او خواستيم ما را براي خوردن صبحانه به جايي ببرد. محمد ما را به خانه خاله فاطمه برد تا ما خوشمزه ترين نيمرو و املت زندگي مان را در تراس خانه ي خاله فاطمه در كنار كوچه هاي هرمز تجربه كنيم.
- قیمت املت و نیمرو: 7 هزار تومان
تصاویر 33-34-35: دره تندیسها
پس از آن باید خودمان را به سرعت به مكان هاي از قلم افتاده هرمز رسانديم، با توجه به وقت كم يكي از قشنگترين مكان ها را انتخاب كردیم، دره ي تنديس ها. منظره پر ابهت صخره سنگي مرتفع (حدود 50 متر) آن دره و تنديس هايي که به صورت طبيعي به شكل حيوانات مختلف ايجاد شده بودند و دوتار زن جوانی که بین سنگها نشسته بود و دو تار مینواخت، دره تنديس ها تبديل به مكاني كمي خوفناك و البته فراموش نشدني ميكنند. خاک این بخش از هرمز نقره گون بود.
ما پس از گرفتن تعداد زيادي عكس و ديدن دره، مجبور بوديم از فضاي دلنشين هرمز، بيرون بياييم و به باقي سفرمان برسيم. ساعت 10، كه براي سوار شدن به لنج به بندر برگشتيم متوجه شديم كه هنوز مه غليظ بوده و امروز كلا لنجي در كار نخواهد بود، گزينه دوم براي برگشت كه كمي پر ريسك تر بود دربست كردن قايق بود، ما و چند مسافر ديگر كه همگي بايد حتما به قشم برمي گشتيم به اتفاق قايقي كرايه كرديم (به قيمت 150 هزار تومان) و در عرض 25 دقيقه به قشم رسيديم. به سرعت خودروها را از پاركينگ برداشتيم و به سمت بندر لافت براي كرفت لندينگ خودروها به راه افتاديم، حدود ساعت دو نيم به بندر پل رسيده بوديم. مقصد بعدي ما شيراز بود اما بايد قبلش ناهار مي خورديم. بين بندر پل و بندر عباس كمي بعد از روستاي گچين يك اقامتگاه شامل مسجد و پمپ بنزين و چند رستوران وسوپر ماركت وجود دارد، ما براي خريد كمي تنقلات آنجا توقف كرديم تا بعد خودمان را به رستوراني در بندرعباس برسانيم، وقتي همسرم براي خريد به سوپر ماركت رفت، از يكي از افراد آنجا آدرس رستوران خوبي در بندرعباس را خواسته بود، آن فرد با نام "حاج عبدا.." به همسرم گفته بود كه رستورانش درهمين مجموعه اقامتگاهي است و ما را به آنجا دعوت كرده بود. او گفت اگر غذا را خورديم و به هر دليلي راضي نبوديم، لازم نيست هيچ پولي بپردازيم؛ اما غذايش را تضمين كرد، خوشبختانه پيشنهاد او را پذيرفتيم و با ورود به رستوران حاج عبدا.. با يكي از خوشمزهترين غذاهاي ايران آشنا شديم، گوبولي گوشت!! اين غذا تركيبي از گوشت، پلوي ادویهدار، نخود، كشمش و سيب زميني سرخ كرده است، كه در آن رستوران به خوبي طبخ شده بود.
- گوبولی: 15 هزار تومان
تصویر 36: گوبولی
بعد از خوردن غذاي جدید و خوشمزه و تشكر ويژه از آقاي حاج عبدا... از مسير لار-جهرم به سمت شيراز به راه افتاديم. شهرهایی که در راه برگشت از آنها رد شدیم به شرح زیر بودند:
بندر پل- لار- جهرم- شیراز- آباده- شهرضا- اصفهان- کاشان- قم- تهران
مسير بند پل تا شیراز نسبتا طولاني بود و حدود 7 ساعت طول كشيد، خستگي به همه ما غلبه كرده بود تا اينكه در فاصله 30 تا 40 كيلومتري شيراز بوي بهار نارنج همه مان را مسخ كرد. چنين بويي با چنين شدتي را هيچ يك از ما قبلا تجربه نكرده بوديم، شيراز با اين بوي مسخ كننده به ما خوش آمد میگفت. حيف كه زمان براي ماندن و لذت بردن از شيراز خيلي كم بود، پس از طي يكسره مسير گچين تا شيراز، خسته و گرسنه بوديم و با استفاده از نرم افزار Foursquare همراه هميشگي ما در سفر، جگركي جگر طلا را در خيابان نيايش شيراز پيدا كردیم و يك وعده غذاي با كيفيت ديگر نوش جان كرديم. من اين رستوران را به علت قيمت مناسب و كيفيت بالاي غذاي آن، شديدا توصيه مي كنم.
تصویر 37: حافظیه
شب را نيز در خانه معلم كه از قبل رزرو كرده بوديم سپري كرديم.
روز هفتم- 10 فروردين:
صبح زود از خواب بيدار شديم، تقريبا روز آخر سفرمان بود و زمان بسیار كمي براي ديدن شيراز داشتيم، صبحانه فوري اي خورديم و در شيراز به راه افتاديم. روز آخر روز عجله بود، پس سریعا به سمت حافظیه رفتيم، خيلي زود فهميديم كه آرامشي را كه در عكس ها از حافظيه استنباط كرده ايم در فضاي شلوغ و پرسر و صداي عيد در شيراز نخواهيم يافت. حافظيه به قدري شلوغ بود كه ما حتي از پله ها هم نتوانستيم بالا برويم، از دور فاتحه اي نثار روح خواجه حافظ شيرازي كرده و حافظيه را ترك كرديم تا اين تصوير نازيبا جاي تصوير خيال انگیز حافظيه را در ذهنمان اشغال نكند. بعد از اين تجربه ي كمي ناخوشايند در مشورتي كه با همسفران داشتيم به اين نتيجه رسيديم كه بهتر است بازديد از ديدني هاي شيراز را به زمان خلوت تري از سال موكول كنيم و در اين سفر، فقط به ديدن تخت جمشيد برويم كه در مسير شيراز- اصفهان بود. فاصله ي تخت جمشيد با شيراز تقريبا 60 كيلومتر است، ورودي تخت جمشيد در نيمه دوم عيد كه ما در آنجا بودیم بسيار شلوغ بود، كمي داخل خودروها در صف ورود به پاركينگ مانديم. پاركينگ به تعداد كافي جا داشت و خودروها را در فضاي روباز پاركينگ مانند پارك كرديم. باز هم موسيقيهاي تكراري كه در همه جاي سفر از ميدان امير چخماق تا پاساژهاي قشم و كاروانسرا و حافظيه و ... در حال پخش بود، آنجا هم پخش مي شد. در همه جای سفر به جز هرمز كه خوشبختانه ظاهرا هنوز اين موسيقي سخيف بازاری به آنجا نرسيده بود، بدون در نظر گرفتن فضايي كه محيط بايد القا كند، همين موسيقي به زور در گوشمان فرو رفته بود. ورود چندان جالبي نبود اما با ديدن تخت جمشيد، ناخودآگاه شكوه آن بر ما غلبه كرد و چيزهاي ديگر را فراموش كرديم.
مورد جالبي كه در تخت جمشيد وجود داشت استفاده از تكنولوژي براي دوچندان كردن بهره ي شما از محيط بود. در كنار درب ورود پس از گرفتن وروديه، شما ميتوانيد يك هدست واقعيت مجازي اجاره كنيد.
- ورودی: نفری 3000 تومان
- اجاره هدست: ساعتی 30 هزار تومان
به كمك اين هدست شما مي توانيد در 30 نقطه از قبل مشخص شده تخت جمشيد بايستيد و با استفاده از آن تصوير سه بعدي شبيهسازي شده از شكل واقعي تخت جمشيد را ببييند. استفاده از اين هدست، شكوه تخت تخت جمشيد را در ذهن شما چندين برابر مي كرد و به شما براي تصور كردن واقعيت قبل از ويراني تخت جمشيد كمك ميكند. بازديد از تخت جمشيد حدود دو ساعت از ما زمان گرفت و با وجود ازدحام جمعيت بسيار لذتبخش بود. ما بازديد از بقيه ديدني هاي شيراز را به سفري منحصر به شيراز موكول كرديم البته در فصل خلوت تر و كم مسافرتر.
تصاویر 38 و 39: تخت جمشید
به سمت اصفهان و تهران به راه افتاديم، به علت اينكه يكي از هم سفرهاي ما حتما بايد روز دوازده فروردين سركار بر ميگشت، ما نمي توانستيم بيش از اين سفر را طولاني كنيم، بنابراين به سمت اصفهان رفتيم، ناهار را در يكي از رستوران هاي بين راهي كه كيفيت بسيار پاييني داشت خورديم. توصيه مي كنم اگر مجبور به خوردن غذا در چنين رستوران هايي شديد، كباب نخوريد چون به راحتي مي توان گوشت بي كيفيت را به كباب نسبتا خوشمزه اي تبديل كرد كه مي تواند به راحتي منجر به مسمويت شما شود!
بعد از ترك شيراز تصميم ما اين بود كه مسير حدودا 6 ساعتهي بين شيراز تا اصفهان را يك سره طي كنيم، اما با توجه به اينكه حدود ساعت 17 از شيراز راه افتاديم، نزديك شهر آباده، رانندهها حسابي خسته شده بودند، با استفاده از كارت فرهنگي مادر محترم يكي از همسفرها، يك شب را در مدرسهاي در آباده خوابيديم. رختخواب همراه داشتيم و تعداد زیادی پتوی نو هم مدرسه در اختیارمان قرار داد، خيلي خيلي خسته بوديم و يك كلاس درس گرم در آن شب براي ما حكم هتل را داشت.
روز هشتم- 11 فرودين:
صبح به سمت تهران راه افتاديم، تنها توقف بعدي ما رستوران "كوهاب" نظنز بود و عجب رستوراني! يك باغ رستوران بسيار زيبا در ميان يك كوچه باغ، با غذايي بسيار خوشمزه و با كيفيت و البته تا حدي گران. هر ديزي كه البته دو نفر را به راحتي سير مي كرد حدود 28 هزار تومان بود. بعد از خوردن آخرين غذاي هيجان انگيز سفر به سمت تهران به راه افتاديم و قبل از ساعت 11 شب به خانه رسيديم.
تصویر 40: دیزی نطنز
چند توصيه:
- مدت زماني كه ما براي سفر در نظر گرفته بوديم، هفت شب و هشت روز بود. اما اين زمان براي آنكه بتوانيد تمام مسير را ببينيد كم است. به نظر من در صورت سفر با خودروي شخصي حداقل 10 روز براي ديدن كامل تر قشم و هرمز و يكي ديگر از شهرهاي مسير زمان لازم است.
- حتما از اقامتگاههاي بومگردي كه به تازگي بيشتر در فرهنگ گردشگريد ما جا باز كرده اند استفاده كنيد، اين اقامتگاهها در عين داشتن قيمت مناسب تر، لذت كمي همرنگ شدن با محيط و فرهنگ جايي را كه به ان سفر كرده ايد به شما مي دهند.
- در اين سفر 4 اپليكيشن يار و ياور ما بودند، WAZE و Gooqle Map براي پيدا كردن مسيرها، Foursquare و Fidilio براي يافتن رستورانها. به خصوص Foursquare
- در صورتي كه خيلي اهل رانندگي نيستيد، مي توانيد يك سر اين سفر، خودرويتان را با قطار به بندرعباس بفرستيد و از مزاياي داشتن ماشين در خود جنوب استفاده كنيد و بعد با خودرو خودتان برگرديد (يا برعكس)
- اگر قصد اين را داريد كه در تعطيلات عيد سفر کنید حتما حداكثر يك ماه قبل هتل و محلهاي اقامت خود را رزرو كرده باشيد، هر چه به عيد نزديك تر شويد انتخاب هايتان كم و كمتر مي شود.
- ما براي رزرو هتل از سايت iranhotelonline استفاده كرديم و هم اقامتگاه بومگردي و هم هتلها را ازآن طريق رزرو كرديم.
- در ساحل خليج فارس حتما مراقب "خارپشت دريايي" يا همان "توتيا" باشيد. در صورتي كه در پايتان فرو رفت حتما همانجا براي درآوردنش به درمانگاه مراجعه كنيد.
- از ميوههاي استوايي قشم غافل نشويد. دراگون فروت، انبه، پشين فروت، رامبوتان، استار فروت.
- از سوپريهاي قشم و هرمز با قيمت مناسب مي توانيد چيپس ميگو و خرچنگ و آبميوههاي خيلي خوشمزه بخريد.
- هزینه بنزین 3 ماشین (رفت 2 ماشین و برگشت 3 ماشین) حدود 380 هزار تومان شد.